آرامگاه كوچك با بنايي قديمي و گنبد دار است كه اطرافش آثار و بقاياي مخروبههايي از گذشته به جا مانده بود در مجاورتش درخت كُناري بزرگ برپا بود كه از جفاي برو بچههاي محل هميشه رنجيده و پريشان حال مينمود!
در همه جاي شاخ و برگ و تنهي آن، سنگ و چوب و كفش كهنه و فلزات مشاهده ميگرديد چرا كه براي كندن ميوهي نارس كُنار، آنها را به طرفش پرتاب كرده بودند!
نام واقعيش نميدانم حتماً در كتاب عمادالدين شيخالحكمايي و نيز در ادارهي اوقاف توضيح داده شده است اما در محل به زيد علي معروف بود پيرزني سخت كوش از اندروني آن نگهداري ميكرد. اطراف آن، قبرستاني نسبتاً وسيع وجود داشت كه آثار قبور مردگان محل تا سال 1348 هنوز در آن برجاي مانده بود.
اوقات بيكاري و فراغت و تفريح و تفرج كودكان و نوجوانان آن روزگار در قبرستان مذكور سپري ميشد. با سنگهاي درشت و پراكندهي آن، به اصطلاح اتاقك و دكانك ميساختند، گوشهاي از آن را صاف و تميز كرده و زمين واليبال ساخته بودند – گوشهي ديگر با رديف و مرتب كردن سنگهاي بزرگ و هندسي آن، محلي براي اجتماع و كنفرانس و باشگاهي جهت گفت و گوها و گفتمانها و گپهاي خودماني تبديل شده بود – قسمتهايي هم براي تيله بازي (تيريك بازي) كاربرد يافته بود (بچهها با استفاده از تيلههاي شيشهاي يا فلزي يا گچي و سنگي، بازيهاي متنوعي انجام ميدادند)، بازيهاي گوناگون ديگر را همچون الك دولك، هفت سنگ، زد و خورد، گُل واگير كه با استفاده از توپهاي كوچك نخي و پشمي و پلاستيكي توسط بچههاي محل صورت ميگرفت تا اين كه سر و كلهي بازي فوتبال پديدار شد.
با توپهاي چرمي و سنگين باد شدهي آن زمان، اين بازي هيجاني رونق گرفت. شور و شوق اين بازي سبب گرديد تا گروه زياد نوجوانهاي محل با هم اجماع كرده و در يك اقدام ناگهاني و در يك بازهي زماني چند روزه، همهي قبرستان را صاف و مسطح و تميز كرده و در آن زمين فوتبال جالبي ساختند و تيم فوتبالي به نام فانوس راه انداختند و از آن به بعد تقريباً تمام اوقات فراغت بچهها در آن استاديوم خود ساخته به بازي فوتبال سپري ميگشت.
همت و پشتكار و همبستگي و تعاون بچهها بدون هيچگونه حمايتي و در آن زمان ستودني بود خاصه اين كه هيچ مكان دولتي و رسمي براي ورزش بچههاي شهر موجود نبود. حتي براي خريد توپ و امكانات ديگر، با جمعآوري سكههاي چند ريالي خودشان، اقدام ميكردند!
چند سالي به همين منوال گذشت تا بالاخره آموزش و پرورش در زمين آماده شدهي مذكور ساختمان مدرسهاي بنا كرد كه به جهت مجاورتش با كوچهي حكمت به نام «دبيرستان دخترانهي حكمت» مُسَمّي گرديد. با تأسيس اين آموزشگاه نام زيد علي فراموش شد همان زمين ورزشي كه به نام زيد علي مشهور شده بود!
اين آموزشگاه تا چند سالي بعد از انقلاب برپا بود اما متأسفانه به عللي تعطيل گرديد و اكنون ساختمان متروكهاي باقيمانده كه فقط بر سر در آن نام حكمت نمايان است. و اي كاش ادارهي محترم آموزش و پرورش، گوشهي چشمي به اين مكان مينمود و به پاس زحمات كودكان و نوجوانان آن روزگار مجدداً ساختماني نو و مفيد و آبرومند در اين قسمت محروم شهر بنا ميكرد.
بالاخره اگر نشاني مكان مزبور متوجه نشدهايد، آرامگاه زيد علي و ساختمان آموزشي فوقالذكر در قسمت شمال شرقي ميدان انقلاب (آهنگران) معرف حضورتان است كه اين مكان در جوار كوچهي حكمت قرار دارد كوچهاي كه به مسجد اوليا منتهي ميشود.
منبع : هفته نامه سلمان